نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

باران اشک

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما

ای چشم ابر این اشک​ها می​ریز همچون مشک​ها
زیرا که داری رشک​ها بر ماه رخساران ماکز

این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کزلابه و گریه پدر رستند بیماران ما

 

 

ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما

بر خاک و دشت بی​نوا گوهرفشان کرد آسمان  
زین بی​نوایی می​کشند از عشق طراران ما

این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما

یک قطره​اش گوهر شود یک قطره​اش عبهر شود
  وز مال و نعمت پر شود کف​های کف خاران ما

باغ و گلستان ملی اشکوفه می​کردند دی
زیرا که بر ریق از پگه خوردند خماران ما

بربند لب همچون صدف مستی میا در پیش صف
  تابازآیند این طرف از غیب هشیاران ما