نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

شاید یه تولد دوباره

سلام

تو این مدت که این پیغام را در مورد احتمال تعطیلی وبلاگ گذاشتم علاوه بر پیغام هایی که روی وبلاگ گذاشته شده، دوستانی هم تماس گرفتن و ابراز لطف کردن. بعضی هم با زبان طنز و اشاره دستم انداختن و مسخرم کردن که نکنه کم اوردم!

اما راستش را بخواین این ها هیچ کدام از دلایلم برای تعطیلی نارون نبود.

حقیقتش را بخواین نارون برام یه خاطره خیلی عزیزه

وقتی که این نارون را راه‌اندازی کردم دوست داشتم گسترشش بدم و یه نشریه الکترونیکی تبدیلش کنم اما به دلایل زیادی نتونستم که البته جای بحثش اینجا نیست .

اما چند تا چند دلیلم برای این که به تعطیلی وبلاگ فکر می کردم 

اولین دلیلم اینه که من دوست ندارم وبلاگ برام مثل یه دفتر خاطرات باشه . دوست دارم مثل یه نشریه باشه و وظیفه خودش را در قبال جامعه مثل یه رسانه ایفا کنه. خیلی باید تلاش کنم که به اینجا برسم. تو کشور ما به هر حال خطوط قرمز زیادی هستن که باید رعایت بشن .

شاید از این به بعد به زبان طنز رو به بیارم تا بتونم یه مقدار بیشتر آن چیز هایی را که می بینم بیان کنم.

اما دلیل دیگه ای که داشتم این بود که در حقیقت من یکی از بزرگترین انگیزه های خودم را برای ادامه کار این وبلاگ از دست دادم . اگرچه دارم تلاش خودم را می کنم اما نمی دونم تا چه حد موفق می شم. این انگیزه اونقدر برام مهمه که هنوز نتونستم باهاش کنار بیام اما هیچ وقت یادم نمی آد که تو زندگی درمقابل شکست ها،‌ شکسته باشم . همیشه سعی کردم بایستم.

در پایان از همه شما ممنونم که تو این مدت ابراز لطف کردید و ما را شرمنده محبت های خودتون کردید.

 

 

فکر می کنم کم کم باید این وبلاگ را حذف کنم

البته هنوز به نتیجه قطعی نرسیدم ولی دارم روش فکر می کنم امیدوارم بتونم خودم را قانع بکنم

سفالینه ها از فرهنگ می گویند

سلام.

 می دونم که خیلی بد قول هستم اما اینها را بگذارید به حساب یه اتفاق جدید آخه فکر می کنم اتفاق های جدیدی داره تو زندگیم می افته. این اتفاق ها اونقدر دارن سریع پیش می‌رن که خودم هم نمی دونم چطوری می شه اینقدر ناگهانی و سریع پیش بیان.

--------------------

اما برای این بار می خوام یه مطلب براتون درباره زندگی و مرگ اقوام گذشته بنویسم. می دونید مهمترین یافته های باستان شناس ها در هر محوطه باستانی را به طور معمول سفالها تشکیل می دن. برای آگاهی خوانندگان عرض کنم که این سفال ها به خودی خود ارزشی ندارند و اگر کسی این سفال ها را به شما برای فروش عرضه کرد به هیچ عنوان اون را نخرید. اما این سفال ها وقتی مشخص بشه که از کجا پیدا بشه و همچنین در کنار چه وسائلی پیدا شده یا این که چه مقدار از این نوع سفال ها تو اون منطقه هست؟ ارزش خیلی زیادی پیدا می کنه چون اونوقت می‌تونه اطلاعات خیلی خوبی بده و حتی ممکنه باعث بشه سئوالی در ذهن باستان شناس به جواب برسه.

اگه بخواهم دقیق تر بگم باید با یه مثال شروع کنم. تصور کنید شما یه برگ کاغذ که توش یه شعر یا بخشی از داستانی نوشته شده را پیدا می کنید شما اون را بر می دارید و می خونید خیلی هم خوشتون می آد اما چون نمی دونید شاعر و نویسندش کیه و از کدوم کتاب یا دفتری کنده شده خیلی حسرت می خورید. تقریبا اکثر مواقع افراد در این مواقع دوست دارند که یه مجموعه کامل از اشعار این شاعر ناشناخته را داشته باشن. تا بتونن ادامه اون شعر یا داستان را بخونن. اما چون دسترسی ندارن پس نمی تونن هیچ شناختی از روحیات شاعر یا نویسنده مورد نظر داشته باشن.

 سفال هم به همین وضع دقیقا وقتی تنها تو گوشه خیابون پیدا بشه ارزش مطالعاتی خاصی نداره.

اما این که از این سفال ها چه استفاده هایی می شه کرد باید بگم که باستان شناس ها از این سفال ها استفاده هایی در جهت مطالعه هرچه بیشتر فرهنگ مردمی که این سفال را ساختن استفاده می کنن. سفال های بدون نقش اصولا کمترین ارزش را دارا هستن مگر در مواقع استثنا که البته اون هم قابل بحث هست.

سفالهای نقش دار اما خیلی  قابل بحث هستن.

اگه بگم باستان شناس ها از روی نقوش روی سفال ها و جنس این دست ساخته های بشر می تونن حدس بزنن که آریایی ها کی وارد ایران شدن شاید براتون جای تعجب داشته باشه.

همینطور باستان شناس ها وقتی این نقوش را در کنار هم می زارن می تونن از سطح پیشرفت هنر در میان مردمی که در اون منطقه باستانی دفن شدن یا زندگی می کردن آگاه بشن.

همینطور از روی این نقوش می شه تا حدود زیادی به اعتقادات مذهبی اقوام گذشته پی برد.

فکر می کنم فعلا تا همینجا کافی باشه اگه اجازه بدین در صورتی که استقبالی از این مطلب صورت گرفت می تونم ادامه بدم.

در پایان از همه خوانندگان این مطلب خواش می کنم که برام دعا کنین