سخن به نام تو آغاز می کنم ای خدای حکیم
این اولین وبلاگی نیست که من باز کرده ام اما امیدوارم آخرین آن باشد چون می خواهم هر طور شده ادامه بدهم.
من در ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۸ در روستایی که در کتاب های تاریخی معمولا از آن به نام دارالعلم یاد کرده اند به دنیا آمدم. الان هم خیلی سن ندارم و مثل تمام جوان های ایرانی با انواع و اقسام فکرهای روزانه درگیرم.
رشته دانشگاهی من باستان شناسی بوده اما به دلایلی که امیدوارم یک روز بتوانم این جا بنویسم خبرنگار شدم. الان هم اول صبح که بلند می شوم با خبر درگیرم تا نصف شب.
حالا که یک مقدار با من آشنا شدید، اجازه بدهید از استاد خوب و مهربانم دکتر جعفری تشکر کنم و یادی هم از ایشان بکنم که همواره امید را در دل من زنده نگه داشته اند.
اولا ما اصلا وب لاگ نداریم .
دوما نظر خاصی نداریم .
فقط یک کم وقت شو بیشتر کنی بهتر میشه .
راجب اون الهه اگه کمک خاصی ما در خدمتیم .
سلام سروش جان
اولا این که ممنون
دوما این که انسان جایز الخطا است
سوما این که منظورم را از الهه تهایی متوجه باش
امیدوارم موفق باشی و تنهایی تو والهه تمام شود. همیشه عاشق باشی
مقیمی عزیز ممنون
خوشحالم اولین نفری هستم که تواین وبلاگت کامنت میذارم. کار خوبی کردی. اینجوری ازت خبر داریم. ایشالله الهه تنهایی ات به الهه همراه و همفکر و دوست داشتنی ات تبدیل بشه و نذاره که تواینقدر احساس تنهایی کنی.
ممنون ولی من احساس تنهایی نمی کنم