نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

دلتنگی های یک شاعر

اجازه بدهید زیاد خود م را در قید و بند باستان شناسی نگه ندارم و گاهی هم گریزی بزنم به دلتنگی ها و شعر و..

این شعر را برای آغاز از دوست عزیزم حسین عطاالهی برای شما بیاورم

«سگها را بکشید»

شهردار فرمان داد

شهرداری اجرا کرد

امنیت شبانه گریخت

خون خط کشی خیابان ذهن کودک دبستان را پروراند و شب دیوانه شد

کوفت سرش را به سنگ روز

مثله کرد هرچه چراغ

برخواست زوزه دو دلداده در دل شب و قصه شد لای گره چارقد مادر بزرگ

حرفهای آخر این دو وفادار:

ای گرم، ای مستانه داغ که آب شد از زوزه ات دل سنگ

عاشق شد آفتاب

رنگ گرفت خواب

به تو بیمارم، به تو بیمارم

چنان در من پاگرفتی که نبوییدم الا نفست و لمس نکردم جز گونه ات

آه

سرنوشت ما این است

که تف بیاندازد به مردارمان شهردار و فحش بدهد سگ نجس

آلوده به هرزه های هوس...

مردارها را جمع کنید

آنها را به دریا بریزید

شهردار فرمان داد

شهرداری اجرا کرد..

 

تغییر تاریخ - پوست خربزه ای زیر پای حکومت پهلوی


بیش از 30 سال پیش پیش در مراسم افتتاح دوره بیست و چهارم مجلس عنوان کرد که قصد دارد فرهنگِ ایرانی را از عوامِلِ بیگانه‌ای که در این فرهنگ راه یافته‌اند، نجات دهد.
از همین رو، مجلسِ سنا و شورایِ ملی در یک اجلاسِ مشترک به ریاست جعفر شریف‌امامی، تصویب کردند که مبدأ تاریخ از هجریِ شمسی به شاهنشاهی تغییر یابد.
آن زمان روزنامه اطلاعات درتاریخ یکشنبه‌ 24 اسفندماه‌ 1354 شمارة‌ 14959 در این باره نوشت: امروز با تصویب‌ یک‌ قطعنامة‌ تاریخی‌ در جلسة‌ مشترک‌ مجلسین‌ ، تقویم‌ و مبدأ تاریخ‌ ایران‌ تغییر کرد . نوروز آینده‌ سال‌ 2535 شاهنشاهی‌ خواهد بود .
در این خبر به نقل از مجلسیان آمده بود که "از این پس آغاز سلطنت‌ کورش‌ کبیر بنیان‌ گزار شاهنشاهی‌ ایران‌ را به‌ عنوان‌ سرآغاز تقویم‌ و مبدأ تاریخ‌ ملّی‌ ایران‌ به‌ شمار می‌آورد .
این اقدام رژیم پهلوی به عنوان اسلام زدایی تعبیر شد و به این گونه بود که با مخالفت و تحریمِ بسیاری از مردم و عالمانِ دینی مواجه گردید و سرانجام با رویِ کار آمدنِ دولت شریف ‌امامی، دوباره تاریخ پهلوی به هجریِ شمسی تبدیل شد.
این موضوع به هیچ تردیدی یکی از شگفتی های تاریخ این مرز و بوم است که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است. برای آگاهی بیشتر دراین باره گفت وگویی کوتاه با دکتر پرویز ورجاوند باستان شناس، و عضو جبهه ملی داشتیم در این گفت وگوعلاوه بر این، دقایقی نیز درباره مشکلات باستان شناسی ایران بحث شد .امید است این گفت و گو و نوشتار کوتاه سرآغازی بر پژوهش های بیشتر در باره تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی در رژیم منحوس گذشته باشد

میزی پراز کاغذ وکتاب، چند تابلو که از آنها بوی فرهنگ ایرانی بلند بود و عکسی از دکتر مصدق، همه و همه نشان از علاقه دکتر به فرهنگ ایرانی داشت.
برای گفت وگو با او تنها یک مکالمه کوتاه تلفنی کافی بود تا استاد ما را در خانه اش به گرمی بپذیرد . او در ابتدای ورود ما را چای و شربت پذیرایی می کند .
در کوتاه زمانی که دکتر به بیرون از اتاق رفته بود، فرصتی یافتم که اتاقش را با دقت بیشتری نگاه کنم .
او در ابتدا خاطراتی از گذشته اش گفت و مرا به گذشته ای نه چندان دور، به زمانی که به عنوان دانشجویی روی صندلی نشسته بودم و استاد را به عنوان میهمانی افتخاری که برای ما صحبت می کرد، برد.
آن زمان استاد از مشکلات باستان شناسی سخن گفته بود و امروز با دیدی باستان شناسی و تاریخی قرار بود تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی را در قبل از انقلاب بررسی کند .

 دکتر ورجاوندورجاوند سخن را این گونه آغاز کرد: با وجود اهمیت بنیادینی که موضوع تاریخ در شکل گیری هویت یک ملت و توجیه منافع ملی آن دارد ، متاسفانه تاکنون به اهمیت این موضوع و نیز کمکی که باستان شناسی می تواند به آن بکند، پرداخته نشده است.
که رویدادهایی نظیر تغییر تاریخ و تقویم ایران در رژیم گذشته یک اشتباه بزرگ سیاسی بود و برخلاف تصور دیگران که این موضوع را یکی از نشانه های اسلام زدایی رژیم شاه قلمداد می کنند، کسانی این این طرح را ارائه دادند که به دنبال زمینه ای برای مبارزه و مخالفت با حکومت وقت بودند. به طور کلی این موضوع بر مبنای یک تفکر و جریان سیاسی بود.
وی که با این سخن تعجب مرا بیش از پیش برانگیخته است، ادامه داد: کسانی که این طرح را به رژیم دادند به دنبال فرصتی برای رودرویی با رژیم گذشته بودند. به نظر می رسد که برداشت اسلام زدایی گونه از این موضوع یک غلط فاحش و یک اشتباه بزرگ است .
دکتر ورجاوند معتقد است که نتیجه گیری هایی نظیر آنچه ذکر شد ناشی از نشناختن فرهنگ و جامعه ایرانی است. بلکه کسانی این طرح دادند که بیش از همه به دنبال سرنگونی نظام بودند.
دکتر ورجاوند شمرده شمرده سخن خود را این گونه ادامه می دهد: اما به نظر من اگر از دیدگاه باستان شناسی و تاریخی به این موضوع نگاه کنیم، به نتایج جالب تری نیز دست خواهیم یافت. دراین باره باید یاداوری کرد که مبنای آغاز تاریخ تغییر یافته پهلوی هم به طور کلی اشتباه بود.
او معتقد است که عدم آگاهی طراحان این طرح باعث شد که آن ها نسبت به آغاز تاریخ ایران بی اطلاع باشند و مبنای این تاریخ را از زمان سلطنت کوروش در نظربگیرند. این در حالی است که باید به این پرسش پاسخ داد که آیا تاریخ ایران از همان زمانی است که کوروش به حکومت رسید، یا این که پدیده ای به نام امپراتوری هخامنشی، در دنباله یک روند طولانی و پس از امپراتوری کوچکتری در ایلام که خود به سه دوره ایلام کهن، میانی و جدید تقسیم می شود، شکل گرفته است.
استاد باستان شناسی ایران خاطر نشان می کند: ازدیگر نگاه اگر به این موضوع نگاه کنیم خواهیم دید که تغییر تاریخ ایران درمقطعی از زمان اتفاق افتاد که جامعه ایرانی از نظر رفاه اقتصادی در شرایط مناسبی قرار داشت اما کل جامعه نسبت به ساختار سلطه گر حاکمیت و دستگاه های اطلاعاتی نفس گیر شده بود . این فضا اجازه رواج فرهنگی پویا را در جامعه نمی داد . بنابراین تقریبا کلیت جامعه با حاکمیت وقت در تقابل بود و در نتیجه هر عملکردی که حاکمیت انجام می داد با واکنش منفی جامعه مواجه می شد. به این ترتیب شاید اگر بگویم که این حرکت به صورتی نابخردانه انجام شد، درست باشد.

ورجاوند دلیل نابخردانه بودن این کار را این گونه بیان می کند: دلیل نخست همان مبنای آغاز تاریخ مذکور بود . دلیل دوم را نیز باید از دید سیاسی بررسی کرد. زیرا در آن زمان ایران در منطقه خاورمیانه به عنوان یک کشوری اسلامی نقشی محوری داشتیم، که البته این نقش هنوز هم دارد. کشوری با این موقعیت در میان دیگر کشورهای مسلمان نباید چنین کاری انجام می داد.
او معتقد است که" این کار از نظر خرد سیاسی و استراتژیک کاری نامعقولی بود. زیرا باعث می شد که کشوری در قلب خاورمیانه اسلامی مستحکم کردن پیوند ها با کشورهای همسایه خود، به یکباره از آنها جدا شود.
ورجاوند یاداوری می کند که تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی زمانی در کشور اتفاق افتاد که تبلیغات مذهبی هم در جامعه ایرانی در حال اوج گرفتن بود و رژیم از این جا نیز بدون شناخت و مطالعه وضعیت جامعه این کار را انجام داد.
وی با یاداوری نقش باستان شناسی در هویت فرهنگی و ملی یک جامعه و سرزمین می گوید: این موضوع تاکنون مورد مطالعه جدی قرار نگرفته است اما اگر تغییر تاریخ را به عنوان پدیده ای استثنایی مورد مطالعه قرار دهیم، باید عوارض آن را هم مطالعه کنیم . عوارضی که هنوز هم ادامه دارد و البته مطالعه ای درباره اش صورت نگرفته است.
او با اشاره به چالش هایی که ایران در شرایط کنونی با آن درگیر است، می گوید: در مورد کشورهایی با ویژگی های ایران که جزو چند کشور کهن سال دنیا است، باستان شناسی همواره می تواند کمک بزرگی برای کاهش این مشکلات انجام دهد.
وی اضافه می کند: به طور مثال اکنون که عوامل بیگانه تلاش می کنند در ساختار جامعه یکپارچه ایران شکاف ایجاد کنند و بتوانند ملت یکپارچه ایران را به ملیت ها، خلق ها و قومیت های متفاوت از هم تجزیه کنند این باستان شناسی است می تواند تصویری روشن از چگونگی حرکت مردم در طول قرن های گذشته ارائه دهد.
زمان چندانی تا اتمام زمان گفت وگوباقی نمانده و من به عنوان پرسش آخر
از او می خواهم از باستان شناسی در عصر فناوری اطلاعات برایمان سخن گوید و دکتر ورجاوند با اندکی مکث می گوید: می دانید، اگرچه باستان شناسی در ایران دانشی مهجور است، اما امروزه باستان شناسی را در جهان به عنوان علمی توانمند و روشنگر می شناسند و با آن اینگونه برخورد می کنند که در ابعاد گوناگون مسائلی را مطرح می کند که حرکت تاریخ و تمدن بشر را روشن کند.
ورجاوند ادامه می دهد: امروز کشورهای بسیاری برآنند که با روی آوردن به پدیده باستان شناسی و استفاده از یافته های آن یک هویت ملی را برای خود ساماندهی کنند. چون دنیا دیگر بر این نکته آگاهی پیدا کرده است که ملت هایی می توانند از نظر سیاسی و توسعه پایدار توانمند حرکت کنند که بر یک بستر فرهنگی متکی باشند و هیچ بستر فرهنگی توانمندی نمی تواند به دور از بستر تاریخی و میراث فرهنگی شکل گیرد.
هوا تاریک شده و  فرا می رسد او با مهربانی ما را با بدرقه می کند. تا دم در و خداحافظ....

 


 

ورزش زورخانه ای در گذر تاریخ

زورخانه جهان پهلوان« غلامرضا تختى» واقع درخیابان زندیه یافت آباد تهران توسط افرادى ناشناس به آتش کشیده شد . این زورخانه ۳۱ سال قدمت دارد واز زیباترین زورخانه هاى تهران است. هنوز علت آتش سوزى واینکه چه کسانى باعث این آتش سوزى شده اند واهدافشان چه بوده هنوز مشخص نشده است.
حقیقتش را بخواهید  این خبر  یک کمی قدیمی است اما با این خبر می خواستم فقط ذهنیتی داشته باشید برای مطلب امروز. اجازه بدهید برای این بار مطلبی را که دوست عزیزم جناب آقای ده پهلوان ( شما هم می تونید ۱۰ بخوانید و ده) دانشجوی کارشناسی ارشد رشته باستان شناسی نوشته اند را برای شما روی وبلاگ بگذارم. امیدوارم لذت ببرید و از این به بعد از کنار این زورخانه ها که دیگه کم کم دارند از بین می روند به راحتی نگذرید.


مصطفی ده پهلوان
زورخانه و ورزش باستانی دارای ریشه و سابقه ای کهن و برخواسته از میان آیین، رسوم و باورهای ایران قبل از اسلام است. تا آنجایی که حتی از کاوش های باستانی شناسی بین النهرین و منطقه لرستان آثاری مربوطه به دوران سلسله های قدیم (2500-2700 ق.م) حدوداً 4500 سال قبل به دست آمده که افرادی را در حال کشتی گرفتن و زورآزمایی نشان می دهد.
اهمیت این موضوع آن میزان است که حتی صاحبنظرانی چون مرحوم دکتر مهرداد بهار به مقایسه معماری زورخانه ها و ورزش باستانی با معماری معابر مهری و آیین مهری (یکی از ادیان قبل از اسلام) پرداخته اند.

 

نگاهی به زورخانه
بر اساس یافته های و مطالعات صورت گرفته این آیین از ورود اسلام وجود داشته است. اما با ورود اسلام این سنت در کالبد و چهارچوبی متفاوت و با محتوایی یکسان در قالب نهضت های عیاری و شاطری مسیر خود را ادامه می دهد. تا این که در قرون اولیه بعد از اسلام با رواج تصوف اسلامی در ایران به تصوف آمیخته می شود.
در این زمینه به نظر می رسد عقیده بر این که آداب و مراسم تصوف از زمان صفویه مرارد زورخانه ها شد، اشتباه باشد.
زیرا که این طبقه به سائقه جوانمردی که خوی والای پهلوانان و زورمندان ایرانی است طریقه فتوت را که از شعب پنجگانه تصوف است مدت ها قبل از صفویه قبول کرده اند و بین خود رواج داده اند.
دیگر این که بنای زورخانه شباهت زیادی به تکایا و خوانق متصوفه دارد و اصطلاحات زورخانه و سردم (جایگاه مرشد) چیزی نیست که در زمان صفویه اختراع شده باشد و قبل از آن هم وجود داشته است.
تا این که این سنت از قرن هفتم ه.ق به تدریج به شکل ورزش باستانی و زورخانه های امروزین ظاهر می شود، یکی از کسانی که شاید به عبارتی باعث رواج و ترغیب این ورزش شده است، اوکتای قای آن پسر و جانشین چنگیزخان بوده است که بر اساس کتاب جهانگشای جوینی (عطا ملک جوینی – 658-ه.ق) از دو نفر کشتی گیر همدانی که مورد عنایت وی قرار گرفته اند نام می برد، که یکی از آنها پهلوان فیله همدان بوده است.
پس از آن در قرن 8 هجری به نام بزرگ ترین و معروف ترین پهلوان ایرانی پوریای ولی برخورد می کنیم که علاوه بر پهلوانی ، شاعر و عارفی دل آگاه بوده که نام و احوال او در اغلب تذاکر شعرا و نویسندگان آمده است، نامش پهلوان محمود و اهل خوارزم و متخلص به قتالی است و لقب او در آثار به اختلاف پوریا – پوربا – پویار آمده است، وفات او را 722 ه .ق ذکر کرده اند یکی از اشعار پر مایه او عبارت است از :
آنیم که پیل برنتا بدلت ما بر چرخ زنند نوبت دولت ما
گر در صف ما مورچه گیرد جای آن مورچه شیر گردد از صولت ما
تعداد کثیری از پهلوانان بزرگ دیگری در این قرن زیسته و بر شاهان شوریده و بر ضعیفان ترحم نموده اند. در این قرن است که شورش سربداران را داریم.اینان اهل عیاری و کشتی گیر بوده اند در این دوران بوده که مسابقات کشتی گیری و زورآزمایی زیادی میان پهلوانان برگزار می شده که خود شور حالی به جامعه آن زمان می بخشیده است. یکی از این مسابقات کشیدن کمان قوی بوده، بر این قرار که پهلوانان معروف قوی ترین کمانی که از عهده کشیدن آن بر می آمده اند به سقف بازار می آویخته و مبلغی طلا یا نقره نیز به عنوان جایزه در آن می نهاده اند تا هر پهلوانی که از عهده کشیدن کمان برمی آمد پولی که به عنوان جایزه گذاشته بودند تصاحب می نمود. گویا این رسم تا زمان صفویه هم معمول بوده چون در مثنوی میرزا طاهر وحید شاعر معروف عصر صفویه آمده است که:
تعجب نباشد از این پهلوان که آویخت از طاق گردون کمان
و حتی این بطوطه سیاح معروف در سفرنامه خود نامی از عیاران و پهلوانان خراسات آورده است.
اما در قرن 9 یکی از بلندآوازه ترین پهلوانان ایران یوسف ساوی است که طبق تاریخ بیجارپور آیین پهلوانی و ورزش باستانی را از ایران به هند برود بعد از رسیدن به سمت سرداری سلطان محمدشاه بهمنی – پادشاه کن – بالاخره در سال 897 ه.ق به سلطنت می رسد و به عادلشاه شهرت می گیرد. از این سال بوده که او و اولادش از مروجین مذهب تشیع می شوند و تا 1097 ه.ق بر قسمتی بزرگ از هند سلطنت کرده اند.
در قرن 10 ه.ق در تذکره های زیادی از پهلوانی و ورزش زورخانه ای نام برده اند، که شرح تک تک آنها مجالس دیگر را می طلبد و اما در قرن 11 ه.ق ورزش باستانی به نهایت ترقی می رسد و و پس از آن ورزش با اختلاط با مذهب صورت دیگری یافته، و ما شواهد این امر را در لابه لای این ورزش حس می کنیم .در این قرن کتاب های تحت نام رستم التواریخ که نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ملی ملک موجود است و تالیف محمد هاشم موسوی صفوی اصفهانی متخلص به آصف بوده است آنچه از این کتاب در موضوع پهلوانی و ورزش باستانی آروده شده این است که در زمان شاه سلطان حسین و درکنار مقام هایی چون : حکیم باشی – منجم باشی شاطر باشی مقامی نیز به نام پهلوانی باشی بوده است و این امر خود دلیلی است بر آن که در آن وقت دستگاهی برای رسیدگی و اداره کردن امور ورزش باستانی و پهلوانی دایر بوده است.
باید توجه داشت که باشی های مذکور هم هر یک در مقام خود از رجال موثر مملکت بوده اند. مردم آن زمان به علت رفاه و آسایش دوره صفویه ثروتمند و سنگین بار و راحت طلب بوده اند و اکثر مردم هم به کشتی گیری و عیاری می پرداخته اند و چون بازخواست و مجازاتی در بین نبود مانند شیر مست مرتباً به یکدیگر دستبرد می زند، بعضی از آنها که با قدرت پهلوانی آلودگی اخلاقی هم داشتند هر جا اسب یا استری و هوارسراغ می دانستند با پهلوانی و شبردی و توسل به فنون عیاری می بودند و چنان پهلوانانی بودند که اسب و استر را از دیوار خانه ها به دوش خارج کرده و در ده فرسخی شهر زمین می گذاشتند و هر یک در پهلوانی رستم و گودرز عصر خویش بودند و طبق مندرجات کتاب مذکور در قرن 12 ه.ق عصر نادرشاه افشار و کریم خان زند از پرمشقت ترین ادوار کشور ما از جهت قشون کشی و حوادث مختلف است و مردم کمتر در آسایش و رفاه برده اند با این حال میل به ورزیدن بدن و زورآزمایی همچنان رونق داشته و از پهلوانان معروف این دوره پهلوان کبیر اصفهانی و پهلوان لندره دوز اصفهانی را می توان نام برد.

در قرن 13 ه.ق در دوران آقا محمد خان قاجار و پسرش فتعلیشاه آثار و تصاویری از زورخانه در دست است و مخصوصاً در دوران ناصرالدین شاه این ورزش به اوج خود می رسد و همه ساله در میدان ارگ تهران در حضور شاه و رجال و هزاران تماشاچی کشتی گیر و سایر عملیات پهلوانی انجام می گرفته و طبعاً ورزشکاران هم ترغیب و تشویق می شده اند.
از آنجایی که پهلوانی پایتخت در آن وقت نوعی منصب درباری نیز بوده و کشتی گیران تهران و شهرهای دیگر خود را برای چنین روزی آماده می کرده اند و مخصوصاً چون ناصر الدین شاده مشخصاً به ورزش علاقمند بوده و رجال عصر ونیز به تبع بایستی خود را علاقمند نشان می داده اند، حتی هر یک زورخانه هایی سرخانداری را تاسیس می کرده اند وچند کشتی گیر و ورزشکار دراطراف خود جمع می کرده اند ومخارج آنها را نیز پرداخت می کرده اند.
از پهلوانان به نام این پهلوان ابراهیم یزدی معروف به یزدی بزرگ وپهلوان اکبرخراسانی که آخرین پهلوان رسمی پایتخت درعصر قاجار بوده است را می توان نام برد.
ورزش باستانی در دوران پهلوی به صورتی کم رنگ ترین به راه خود ادامه می دهد و دراین دوره است که کم کم وبه تدریج زورخانه ها و ورزش باستانی از بطن فرهنگ وباورهای مردمی جداشده ومردم به این ورزش تنها به صورت یک عمل ورزشی به آن می نگرند تا سنتی که ریشه دراعتقادات وباورهای مردمی داشته باشد که در دوران قاجار که درکنار مسجد وتکیه ای درهر محل زورخانه ای هم دایر می شده ولی اکنون چنین نیست.
امید است که درمقامی دیگر به علل انحطاط وکم رنگی این ورزش وخصلت های پهلوانی وعیارانی که مودان بی نام نشانی که یار فقراء ومستمندان بوده اند بپردازیم.