نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

افسانه گیل گمش - ۲

(Gilgamesh)

 

  

 گیل گمش پادشاه افسانه ای اوروک , شهر بسیار کهن سومر درمنطقه بین النهرین, است که پس از مرگ بمقام الوهیت رسید و به افتخار او در شهر اوروک مراسم مذهبی خاص ایجاد شد .این منظومه او را بصورت قهرمانی بزرگ , زیبا و خردمند تصویر می کند که دو سوم وجود او خدائی بود و تنها یک سوم وی به انسان میماند . با انکیدو(enkidou) دوست و همرزم خود پیروزیهای شگرفی بدست می آورد و عشق الهه ایشتار(عشتار) را بخود بر میانگیزد , ولی گیل گمش این عشق را نمی پذیرد .

 ایشتار از بی اعتنایی او بر آشفته می شود و از اینرو , گاومیش آسمانی را بزمین  می فرستد تا او را از پای در آورد و گشتزار ها را لگد کوب کند . ولی گیل گمش وانکیدو گاومیش را می کشند . آنگاه خدایان بدر خواست ایشتار بیماری مرگباری برانکیدو نازل می کنند . گیل گمش از مرگ دوست خود از پای درآمده خود از مرگ در هراس

 

می شود :

 

گیل گمش بر دوست خود ,انکیدو ,

بتلخی می گرید و سر بصحرا می نهد :

« آیا من خود نیز بسان  اآ بانی(   eabani نام دیگر انکیدو )  نخواهم مرد ؟»

اندوه در قلبم رخنه کرده است

از مرگ می هراسم , سر به صحرا می نهم »

 

به این ترتیب گیل گمش بر آن می شود که از راز زندگی و مرگ پرده برگیرد  . او از افسانه های کهن در می یابد که کسانی مانند اوت نا پیش تیم(outnapishtime)  و زوجه اش وجود داشته اند که به آنان زندگی جاوید بخشوده شده است . از اینرو راه دیار خدایان را پیش می گیرد و بسفری خطرناک دست می زند تا اوت نا پیش تیم را بیابد و از او بپرسد که چگونه زندگی جاوید یافته است . پس از سفرهای دور و دراز از موانعی هراس انگیز می گذرد و به کرانه دریای آسمانی می رسد . در آنجا   اله نگهبان درخت زندگی  saleeme وی را متوقف می سازد و باو می گوید که بیهوده در طلب هدفی واهی است , زندگی جاوید خاص خدایان است .

وی را اندرز می دهد که باز گردد و از زندگانی خود بهره برگیرد . ولی این پند اخلاقی  , که آشکارا در محافل عالی اشرافیت بابلی بشدت رواج دارد , هرگز گیل گمش را ارضا نمیکند . از اینرو براه خود ادامه می دهد و سرانجام به اوت نا پیش تیم دست می یابد . او نیز چیزی برای تسکین گیل گمش ندارد . اوت نا پیش تیم حکایت می کند که در زمان سلطنت او در شوروپاک( shouroupak) خدایان , که از آدمیان در خشم شده بودند , طوفان نوح را بزمین نازل کردند . همه چیز نابود شد مگر او و خانواده او , زیرا رب النوع  اآ که دوستدارشان بود انان را قبلا از مصیبت با خبر ساخته بود و خود او را بر آن داشته بود که یک کشتی بسازد . اینجای داستان دقیقا با داستان حضرت نوح پیوند خورده است .

هنگامی که طوفان فرو نسشت خدایان اوت نا پیش تیم و زوجه اش را نزد خود پذیره شدند و زندگی جاودان بانان بخشودند . وی سپس از گیل گمش پرسید : « و اینک کدامیک از خدایان ترا در محفل زندگان جاوید راه می دهد؟» هیچیک از خدایان انجام چنین خدمتی را بعهده نمی گیرد . از اینرو گیل گمش به اندرز  اوت نا پیش تیم در صدد بر می آید که با یک رشته عملیات جادوئی بر مرگ چیره شود . ولی در اینجا نیز شکست می خورد خسته و نا امید بسرزمین پدری باز می گردد و انکیدو را از قلمرو مردگان فرا می خواند تا « قانون زمین » را بشناسد و بسرنوشت غم انگیز اتباع نرگال (nergal   خدای سرزمین مردگان )  و ارش کیگال (  ereshkigal  الهه سرزمین مردگان و زوجه نرگال )  پی ببرد .

متاسفانه پایان منظومه از میان رفته است . گمان می رود که گیل گمش می میرد . منظومه گیل گمش بدون انکه مسئله مرگ و زندگی را حل کند , از انجا که نخستین مساعی انسان در انتقاد از مذهب در آن بجشم می خورد , اثری جالب توجه است . گیل گمش آن جسارت را دارد که خدایان را بمبارزه بطلبد و حتی بر آنان چیره شود خدایان ناگزیر می شوند عصیان او را چشم پوشی کنند . این منظومه در ادبیات سایر اقوام دنیای باستان تاثیری عظیم بجای گذاشته است .گیل گمش درحال مبارزه با یکی از خدایان

توضیح این که در آثار ادبی باستانیان برخی انسان ها پس از مرگ به مقام خدایی یا شبه خدایی می رسند و این موضوع نباید برای خوانندگان عجیب باشد.

چنین چیزی را می توان اکنون نیز پس از مرگ بسیاری از افراد با نفوذ در جامعه کنونی مشاهده کرد که برای آنها مقام والایی در نظر گرفته می شود.

« یاداوری این نکته خالی از فایده نیست که زمانی مسیحیان اروپا برآن شده بودند که از طریف انجیل و کتاب تورات مکان های ذکر شده را در آن بیابند و بین النهرین نخستین جایی بود که حقانیت کتاب های آسمانی را به طور شگفت آوری تایید کرد. افسانه گیل گمش و مخصوصا این بخش از آن که به داستان حضرت نوح اشاره دارد نیز گواه دیگری شد بر راستی و درستی داستان آن حضرت.»

 

 

گیل گمش درحال مبارزه با یکی از خدایان است

 

 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

با درود و سلام؛
بسیار خرسندم از اینکه به سرای شما راه یافته ام و بسی استفاده بردم .
فرصت کردید به بنده هم سر بزنید.
در مورد تبادل لینک یا لوگو نظرتون را بهم بگین
ومنو از نظرات ارزنده خود بهره مند سازید
با احترام

سلام و ممنون از این که سر زدین
خیلی خوشحال می شم که تبادل لینک بکنیم

علی سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ب.ظ

علی سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

سلام :
شما در لینک های من اضافه شدید
هر زمان که منو لینک کردی خبرم کن

مینو سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:10 ب.ظ http://ZHIIVAAR.BLOGSKY.COM

سلام عزیزم

خیلی قشنگ بود ، چقدر گناه داشته ، اگه منم بودم اون زمان حتما تو سفرش همراهیش می کردم
راستی این منظومه کجا نوشته شده؟

سلام عزیز دلم
آره خیلی گناهمنده
ولی قصه در نوع خودش یکی از تاثیرگذارترین داستان های دنیا است که باعث شد باستان شناسی به نحوی متحول بشه

بچه پنج‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ب.ظ http://donbaleyevagera.blogfa.com

سلام
من با تبادل لینک با شما موافقم .
لینکتونم گذاشتم توی وبم .

در ضمن من باستانشناسی زاهدان قبول شدم .
اولش مصمم بودم که حتما برم ولی شهرو که دیدم مردد شدم


حالا فعلاااااااااا که سرگردانم ............




فعلااااااااااا



.
..

حتما تبادل می کنیم
اما درباره زاهدان باید بگم نباید نا امید بشین چون شهر در نگاه اول خیلی بده ولی بعدا به دل می شینه من خودم هم اونجا درس خوندم
دوم این که باید هدفتون را انتخاب کنین نباید یادتون بره که خوندن تو رشته باستان شناسی باعث مشکلاتی از جنس مشکلاتی که من دارم هم می شه اگه خواستی حتما بیشتر توضیح می دم

علی شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ب.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

سلام
ممنون که منو لینک کردی
بازم بهم سر بزن و منو از نظرات ارزنده خودت بهره مند کن

حق دوست شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.spedz.persianblog.ir/

اگه امکان دارد لینک منو در جمع دوستان بپذیری

چرا امکان نداره آقای حقدوست
وبلاگ متعلق به شماست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد